از پدر تا محسن رضایی دلم شکست که می گویم امیدوارم مرا ببخشد پدر هیچ وقت از خاطرات زمان جنگ دفاع بر

از پدر تا محسن رضایی دلم شکست که می گویم امیدوارم مرا ببخشد پدر هیچ وقت از خاطرات زمان جنگ دفاع بر
?از #‌پدر تا #‌محسن_رضایی! ?دلم شکست که می‌گویم امیدوارم مرا ببخشد! ?پدر هیچ وقت از #‌خاطرات زمان #‌جنگ و #‌دفاع برامون نمیگه یعنی اون چند موردی هم که تعریف میکنه همش از شوخی و خنده‌هاشه که دیگران بخندند و ناراحت نشن...(یکی از جمله‌های معروفشم اینکه همیشه میگه: آقا ما رسیدیم #‌جبهه جنگ رو دیدیم، به رفقا گفتم پشت به #‌دشمن رو به #‌میهن الفرار...)با وجود همین شوخیا چند سال جبهه دفاع کردن و #‌مجروح شدن!
در این سال‌ها فقط چند مورد تو صحبت با دوستانش یا خیلی اتفاقی یه چیزایی شنیدم...
پدر راننده #‌آمبولانس بود و مجبور میشد تو تاریکی مطلق شب بدون چراغ و منور در اوج #‌حملات و در دل #‌عملیات‌ها #‌مجروحین و #‌شهدا رو با آمبولانس به شهر و بیمارستان صحرایی برسونه که حتی بارها برای جمع کردن اجساد تکه‌‌تکه شده بدن شهدا خطر کرده و تو رگبار خط مجروح شده، حتی وقتی #‌سرباز بوده شیمیایی میشه و الان حاصلش سردردهای عجیبیه که وقتی بیاد سراغش باید ساعت‌ها تو اتاق تاریک بخوابه...و اینگونه پدر #‌جانباز شد!
و اما بعد از توئیت فرمانده چند روزه دارم فکر می‌کنم، نکنه پدر من و همه عزیزانی که تکه‌تکه شدن هم به خیال دفاع فریب خورده بودن که دارن دشمن رو فریب میدن!؟ ?پ.ن۰: توئیت محسن رضایی: عملیات کربلای_چهار برای فریب دشمن بود! ?پ.ن۱: عطف به توئیت عجیب فرمانده عملیات #‌کربلای_چهار ?پ.ن۲: خاطره‌ای از سردار مهدی‌قلی رضایی به نقل از کتاب «لشکر خوبان»:
«داخل سنگر شدم، امین آقا(سردار شریعتی) پای بیسیم دوزانو نشسته بود. پرسیدم کی به آب بزنیم؟ گفت: حتی ساعت عملیات هم لو رفته ولی آقا محسن(رضایی) قبول نمی‌کند که عملیات لغو شود. تو به غواص‌ها بگو به‌محض شلیک از طرف دشمن، برگردند.» ?پ.ن۳: متعجبم این همه قساوت قلب حتی در کلام رو چطور هضم کنم!؟مگر بچه‌های مردم در جنگ ابزار فریب‌شناسی بودن!!!! #‌عملیات_کربلای_چهار #‌محسن_رضایی #‌فریب #‌دفاع #‌جنگ #‌شهدای_غواص #‌پدر #‌ماکیاولیسم #‌فرمانده #‌شهدا #‌جانباز

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات

مطالب مرتبط