من بی تو ویرانم پنهانی در جانم من از تو دوری نمی توانم...او که پیله پروانه را با بخار دهانش گرم میکر

من بی تو ویرانم پنهانی در جانم من از تو دوری نمی توانم...او که پیله پروانه را با بخار دهانش گرم میکر
من بی تو ویرانم. پنهانی در جانم. من از تو دوری نمی توانم... او كه پیله پروانه را با بخار دهانش گرم میکرد تا پروانه ی زیبا سریعتر پر بگشاید، نیکوس کازانتزاکیس نویسنده کتاب زوربای یونانی بود! وی داستان غمناک روزگار کودکی اش را چنین تعریف میکند .چون خروج پروانه از پیله طول می کشید تصمیم گرفتم به این فرایند شتاب دهم! باحرارت دهان، پیله را گرم مى كردم، اما مدتی بعد از بیرون آمدن، پروانه بالهایش بسته بود و می مرد! او می گويد: بلوغی صبورانه با یاری خورشید لازم بود اما من انتظار کشیدن نمیدانستم و آن را بلد نبودم!!!!! آن جنازه ی کوچک تا به امروز یکی از سنگین ترین بارها بر وجدانم بوده ولی باعث شد بفهمم که گناهی کبیره در عالم وجود دارد! و آن فشار آوردن برقوانین بزرگ کیهان است! دعا خوب است ولی بردباری هم لازم است و نیز انتظار زمان موعود را کشیدن... و با اعتماد، راهی را دنبال کردن که خداوند برای زندگی ما برگزیده است. نفس با ترانه ای از عبدالجبار کاکایی و موسیقی فرید سعادتمند باصدابردارى میلاد فرهودی. تقدیم به شما

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات


مطالب مرتبط