چند ورق از خاطرات جا مانده روزهای قبل...آذر همدان جشنواره کودک نوجوان جشنواره تئاتر کودک همدان

چند ورق از خاطرات ب جا مانده روزهای قبل ...
#‌آذر_۹۷ #‌همدان#‌جشنواره_کودک_و_نوجوان
جشنواره‌ی تئاتر کودک همدان هم گذشت.
با تمام زیبایی ها و خستگی‌ها و چالش‌هایش.
البته نه از آن گذشتن ها که بی‌هیچ رسوبی از دلداگی و عشق باشد.
نه از آن رفتن ها که چمدانی با خود نداری از خاطره و عطوفت.
اگر مرا پیش و پس از جشنواره دیده باشید با من هم عقیده می‌شوید که روح بی آلایش کودکان و سادگی رفتارشان می‌تواند پیچیدگی های دنیا را آسان کند و کلاف سردرگم این روزگار نامراد را باز.
از هر سالن تئاتر که بیرون می‌آمدیم قدری زلال تر می‌شدیم. آنقدر که آخرهایش می‌شد از اینطرف ما آن‌طرف را دید.
درکش مشکل است اما تماس با ذات دست‌نخورده‌ی کودکان می‌تواند جادو کند.
مثل هزار و یک شب خودمان ما را از کهکشانی به کهکشان دیگر از معانی و قصه می‌برد.
آنجایی که می‌بینی کودک تئاتر را باور می‌کند. هرگونه اتفاقی را می‌پذیرد، بی آنکه دنبال چرایی و علت‌ها باشد، به او حسودی‌ات می‌شود.
کودکان وقایع صحنه را با خود حمل می‌کنند. به خانه‌ها و زندگی کودکانه‌شان می‌برند. آنها مخاطبان واقعی تئاترند، چون بی غرض و پیش‌فرضی به سراغ قصه‌ها می‌روند.
از آنها آموختم جور دیگر دیدن را.
آرامش و دوست داشتن بی‌چشمداشت را.
تشویق و تحسین از ته قلب را.
آنها به حق صاحبان واقعی تئاترند.
کودکان را دریابیم
#‌شهره_سلطانی
#‌کودکان #‌کودکانه #‌کودکانه_ها #‌کودکان_سرزمین_من