.قصه ممنوع الکاری من پارت اول حدود سه سال پیش بود ، چند ماهی بود که تو صدا سیما بهم کار نمی دادن

.قصه ممنوع الکاری من پارت اول حدود سه سال پیش بود ، چند ماهی بود که تو صدا سیما بهم کار نمی دادن
.
ورق بزنید
قصه ی ممنوع الکاری من ( پارت اول )
.
حدود سه سال پیش بود ، چند ماهی بود که تو صدا و سیما بهم کار نمی دادن دلیل اش رو هم نمی گفتن ، می رفتم شبکه سه می گفتن حراست گفته ، می رفتم حراست می گفتن رئیس شبکه باهات لج کرده ...
تو یکی دوسال آخر دو دفعه بر خلاف دستور مستقیم رئیس شبکه زیر بار ساخت دوتا مستند نرفته بودم ( مستند حجاب و عفاف و مستند نگهداری از سگ و گربه در منزل)
فکر می کردم شایدم دلیل اش همین باشه ، شاید هم نه ...
چند ماه بعد یه بار علی ضیای عزیز به عنوان مستند ساز موفق دعوت ام کرد به برنامه ی فرمول یک برم ، روز اش که رسید دو ساعت قبل از پخش برنامه داشتم راه می افتادم سمت صدا و سیما که علی دوباره زنگ زد و گفت داداش می گن به هیچ وجه صمدپور مهمان برنامه نباشه ، اونجا بود که فهمیدم موضوع جدیه .
خلاصه ...
دوران تلخ من شروع شد
زمان هایی می شد که سه چهار روز از خونه بیرون نمی اومدم ، حوصله ی هیچی و هیچ کس رو نداشتم ...
تا اینکه هفت هشت ماهی گذشت و خورد به ماجرای کمپین تحریم و نخریدن خودروهای داخلی توسط مردم ....
گویا تو اون هیاهوی کمپین یه نفری هم میاد یه تیکه از همین مستند بازی با زندگی که از شبکه سه روی آنتن رفته بود رو در میاره و تو فضای مجازی پخش اش می کنه .
باورتون نمیشه ؛
به فاصله دو سه روز صدها پیام تبریک برام اومد از آشناها از غریبه ها ، هر جا میرفتم همه می گفتن آقا دمت گرم مصاحبه ات با مدیرهای ایران خودرو و سایپا عالی بود .
و من هی پیش خودم می گفتم اینکه قبلن تو تلویزیون رو آنتن رفته چرا الان که تو فضای مجازی پخش شده همه دارن تبریک میگن ؟ ?
کم کم به این فکر می کردم که این فضای مجازی عجب پتانسیلی داره هااا
حتا یکی دوبار به فکر کارکردن در فضای مجازی افتادم ... ولی سریع پشیمون شدم
به خودم می گفتم آخه منی که توی صدا و سیما مستند می ساختم چهل دقیقه پنجاه دقیقه ، مگه میشه الان یهو مستند بسازم دو دقیقه سه دقیقه ؟؟ اصلن امکان نداره بی خیال اش
ادامه دارد .... ??

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات


مطالب مرتبط