|
6 سال پیش
Mozhdeh Lavasani |مژده لواسانی
.از آستانه درِ این خانه از گذرِ این درختان که حالا قدرِ عمرِ من بزرگ شده اند با چه حالی همیشه گذ

.
از آستانه ي درِ اين خانه
و از گذرِ اين درختان كه حالا قدرِ عمرِ من بزرگ شده اند،با چه حالي هميشه گذشته ام...
خانه ي تو
گريه هايم را ديده
خنده هايم را خنديده
و شوقِ چشمانم را به خاطر سپرده...
حالا انارهاي خانه ات رسيده اند بانو!
در گوششان گفته ام،قصه ي تمام اين سال ها را كه به تو مديونم
بغضشان حوالي پاييز مي تركد
مثل من
كه بغضم،حوالي چشم هاي تو،هميشه مي شكند...#مژده_لواساني
#خانه_ي_دوست#به_تو_مديونم#
از آستانه ي درِ اين خانه
و از گذرِ اين درختان كه حالا قدرِ عمرِ من بزرگ شده اند،با چه حالي هميشه گذشته ام...
خانه ي تو
گريه هايم را ديده
خنده هايم را خنديده
و شوقِ چشمانم را به خاطر سپرده...
حالا انارهاي خانه ات رسيده اند بانو!
در گوششان گفته ام،قصه ي تمام اين سال ها را كه به تو مديونم
بغضشان حوالي پاييز مي تركد
مثل من
كه بغضم،حوالي چشم هاي تو،هميشه مي شكند...#مژده_لواساني
#خانه_ي_دوست#به_تو_مديونم#
بیشتر...
تبلیغات