آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد خندانید یکنفردر آب دارد می سپارد جان یک نفر دارد که دست پای دائم

آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد خندانید یکنفردر آب دارد می سپارد جان یک نفر دارد که دست پای دائم
آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید

یکنفردر آب دارد می سپارد جان

یک نفر دارد که دست و پای دائم‌ میزند

روی این دریای تند و تیره و سنگین که می‌دانید

آن زمان که مست هستید از خیال دست یابیدن به دشمن

آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید

که گرفتستید دست ناتوانی را

تا توانایی بهتر را پدید آرید

آن زمان که تنگ میبندید

برکمرهاتان کمربند

چه هنگامی بگویم من؟

یک نفر در آب دارد می‌کند بیهود جان قربان

آی آدمها که بر ساحل بساط دلگشا دارید

نان به سفره،جامه تان بر تن؛

یک نفر در آب می‌خواند شما را

موج سنگین را به دست خسته می‌کوبد

باز می‌دارد دهان با چشم از وحشت دریده

سایه‌هاتان را ز راه دور دیده

آب را بلعیده درگود کبود و هر زمان بیتابش افزون

می‌کند زین آبها بیرون

گاه سر، گه پا

آی آدمها

او ز راه دور این کهنه جهان را باز می‌پاید

می زند فریاد و امید کمک دارد

آی آدمها که روی ساحل آرام در کار تماشایید

موج می‌کوبد به روی ساحل خاموش

پخش می‌گردد چنان مستی به جای افتاده بس مدهوش

می رود نعره زنان، وین بانگ باز از دور می‌آید ” آی آدمها “… و صدای باد هر دم دلگزاتر؛

در صدای باد بانگ او رها تر

از میان آبهای دور و نزدیک

باز در گوش این نداها، آی آدمها (به یاد دوستی که دوستش دارم و نگرانشم) برای همه آدم‌ها آرزوی سلامتی و روزهای خوب دارم و برای آدم های تنها ، آرزوی روزهای خوب‌تر و بهتر همراه با عشق و آرامش ?
#‌شهره_سلطانی
#‌نیمایوشیج
#‌دوست#‌دوستی#‌رفاقت#‌تنهایی#‌افسردگی#‌روزهای_خوب #‌آرامش

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات

مطالب مرتبط