|
6 سال پیش
Mohammad Motamedi
.شاید هشت یا سالش بود در شلوغى پیاده رو میدان تجریش آمد جلو از فروشنده پرسید: آقا آب پرتقال چن
.
شايد هشت يا نُه سالش بود. در شلوغى پياده رو ميدان تجريش آمد جلو و از فروشنده پرسيد: آقا آب پرتقال چند است؟ فروشنده پاسخ داد: ده هزار تومن. مشتش را باز كرد به گمانم دو سه هزارتومن بيشتر نداشت.
رفت آن سمت پياده رو با مادرش كه يك بچه ديگر در بغل داشت چيزى گفتند و رفتند. هنگام رفتن يك بار ديگر برگشت و به آبميوه فروشى نگاه كرد. ظاهرشان جورى نبود كه بشود گفت من پول آب ميوه ات را حساب مى كنم. ظاهرشان مثل مردم عادى بود. مثل اكثريت آبرو دار جامعه.
درد بزرگى در جامعه پديد آمده و دل همه گرفته.
به مسئولين محترم عرض مى كنم، اين روزهاى سخت به هر صورت خيلى زود از حال به گذشته و تاريخ تبديل خواهند شد. امروز روز تصميم است. كتاب هاى تاريخ آينده در انتظار عملكرد امروز ما هستند...!
#فقر #روز_تصميم #مردم #ايران #تحريم #ارز #محمد_معتمدى #محمدمعتمدى
#mohammadmotamedi
شايد هشت يا نُه سالش بود. در شلوغى پياده رو ميدان تجريش آمد جلو و از فروشنده پرسيد: آقا آب پرتقال چند است؟ فروشنده پاسخ داد: ده هزار تومن. مشتش را باز كرد به گمانم دو سه هزارتومن بيشتر نداشت.
رفت آن سمت پياده رو با مادرش كه يك بچه ديگر در بغل داشت چيزى گفتند و رفتند. هنگام رفتن يك بار ديگر برگشت و به آبميوه فروشى نگاه كرد. ظاهرشان جورى نبود كه بشود گفت من پول آب ميوه ات را حساب مى كنم. ظاهرشان مثل مردم عادى بود. مثل اكثريت آبرو دار جامعه.
درد بزرگى در جامعه پديد آمده و دل همه گرفته.
به مسئولين محترم عرض مى كنم، اين روزهاى سخت به هر صورت خيلى زود از حال به گذشته و تاريخ تبديل خواهند شد. امروز روز تصميم است. كتاب هاى تاريخ آينده در انتظار عملكرد امروز ما هستند...!
#فقر #روز_تصميم #مردم #ايران #تحريم #ارز #محمد_معتمدى #محمدمعتمدى
#mohammadmotamedi
بیشتر...
تبلیغات