به چرک می نشیند خنده به نوارِ زخم بندی اش ار ببندی رهایش کن...رهایش کن، اگر چند، قیلوله دیو، آشفته

به چرک می نشیند خنده به نوارِ زخم بندی اش ار ببندی رهایش کن...رهایش کن، اگر چند، قیلوله دیو، آشفته
به چرك مي نشيند خنده
به نوارِ زخم بندي اش ار ببندي
رهايش كن!...رهايش كن، اگر چند، قيلوله ي ديو، آشفته مي شود...
حتي اگر ، ديريست تا بهار
بر اين مَسلخ ْ، برنگذشته باشد ...تا خنده ي مجروحت ، به چرك اندر ننشيند
رهايش كن!
چون ما... رهايش كن!
(سروده ي ا.بامداد ، با نام ّ"تعويذ"از دفتر شعر "ابراهيم در آتش")
عكس از ساقي بليغ . تهران. خرداد ماهي كه گذشت.
#‌احمد_شاملو #‌ابراهيم_در_آتش #‌شعر_معاصر

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات

مطالب مرتبط