| 6 سال پیش رضا رفیع

شکرخند فصل توت را دریابید یابید شنبه اول ماه که اعلام شد مصادف با وفات حضرت خدیجه است علمای

شکرخند فصل توت را دریابید یابید شنبه اول ماه که اعلام شد مصادف با وفات حضرت خدیجه است علمای
شکرخند فصل توت را دریابید و دُر یابید

شنبه اول ماه که اعلام شد مصادف با وفات حضرت خدیجه است و علمای اعلام، هرگونه لبخند و شکرخند و دگرخند را حرام اعلام کردند. فلذا زدیم زیر میز کافه و کافه را به هم ریختیم و بساط تبسم و تفکر را برچیدیم و همه چی را به دومین شنبه ماه انداختیم.
فلذاست که شب شعر طنز شکرخند ۱۲۲، این شنبه که تاریخ ۱۲ خرداد را بر پیشانی خود دارد و از قضا مصادف با هفدهم ماه مبارک رمضان نیز هست، برگزار می شود. ساعت ۵ عصر، در همان فرهنگسرای ارسباران؛ واقع در ضلع شمال غربی پل سیدخندان، خیابان جلفا. ورود برای عموم علاقه مندان نیز آزاد است. زنده باد آزادی!
ان شاءالله تا قبل از اذان مغرب به افق تهران و ارسباران، مجلس را تمام خواهیم کرد که خیل عظیم روزه داران عزیز، به سفره افطار خود برسند و از فضیلت سوپ اول وقت بهره مند گردند.
شکرخند، نزدیک به سیزده سال آزگار است که محل قرائت جدیدترین اشعارطنز دوستان طنزپرداز و حرفهای بداهه ما در خصوص مسائل روز جامعه است که عموماً خنده دارند!....
####

طبق معمول پُست های مربوط به اعلام زمان برگزاری ماهانه شکرخند، چراغ اول شعرخوانی را هم خود مدیر و مجری سابقه دار(!) این برنامه روشن می کند که تکلیف دیگرانی که کمی خجالتی اند هم روشن گردد!
شعر، مال دهه هفتاد است که از مهربانی مادرها کمال حُسن "سوء استفاده" لازم را به عمل آوردیم و مرتکب خلاف زیر شدیم. آن موقع در مجله جوانان امروز، تنوری داشتیم و در پای تنور و "پاتنوری"، به شاطرمش رضا معروف و شهره آفاق بودیم. هر که را هم که شعرطنزی در تنور ما می پخت، اصطلاحاً "شاطرک" لقب می دادیم و خلاصه، از برای خودمان بساطی داشتیم. دورانی خوش و خاطره انگیز بود که لاکردار گذشت و موهای سرریز، سپید گشت......آه... مادرجان!
کسی که گوش مرا می­ کشید مادر بود
کسی که در بغلم می­ لمید مادر بود
کسی که آب به قنداقه بست من بودم
کسی که زحمت شستن کشید مادر بود
کسی که چهره‌ من می­ نواخت با سیلی
اگر ز بنده صدا می ­شنید مادر بود
کسی که شیر برایم خرید بابا بود
کسی که شیر مرا سرکشید مادر بود
کسی که پول به دستم سپرد، بود پدر
کسی که کفش و جورابی خرید مادر بود
کسی که در عوض پروراندن بنده
فقط به تیپ خودش می ­رسید مادر بود
کسی که نیمه شب، از جیغ و جار بی­وقتم
خطوط چهره به هم می ­کشید مادر بود
تمام آنچه که گفتم، مزاح وشوخی بود
چرا که سوژه شعر جدید مادر بود
چو پخت نان خودش طبع شعر ما فرمود
کسی که بهتر از این نان پزید مادر بود
کسی که خلد برین را بدون سرقفلی
ز محضر خود ایزد خرید مادر بود...
#‌شکرخند
#‌طنز
#‌ارسباران

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات

مطالب مرتبط