| 7 سال پیش reza rashidpour

.پرواز شکیبایی چندین سال پیش قرار بود به تبریز برویم بلیط هواپیما خریدم با عمو خسرو شکیبایی تلفنی صح

.پرواز شکیبایی چندین سال پیش قرار بود به تبریز برویم بلیط هواپیما خریدم با عمو خسرو شکیبایی تلفنی صح
.
پرواز شکیبایی
چندین سال پیش قرار بود به تبریز برویم . بلیط هواپیما خریدم. با عمو خسرو شکیبایی تلفنی صحبت کردم و گفتم اگر لازم است صبح بیدارش کنم و بروم دنبالش . گفت خیالت راحت . به موقع بیدار می شوم و سر وقت فرودگاه هستم . ولی این طور نشد. ساعت از شش صبح گذشت و مجبور شدم تنهایی سوار هواپیما بشوم . یک راست رفتم به کابین خلبان . مجوز روشن کردن موتور هواپیما صادر شد و غرش ایرباس غول پیکر سکوت مهرآباد را شکست . در حال تاکسی کردن به سمت باند اصلی بودیم که صدایی آشنا در کاکپیت پیچید . عمو خسرو بود . با بی سیم دیسپج صحبت می کرد . با آن صدای مخملی ... سلام کاپیتان ... من خسرو هستم ... شکیبایی... اگه این رضا خان به موقع بیدارم کرده بود الان سوار هواپیما بودم ... حالا بی خیال ... فقط خواستم یه سلامی کرده باشم ...
خلبان ارشد پرواز کلی ذوق کرد . ولی برگشتن به پارکینگ و خاموش کردن موتور قوانین سختی دارد که عملا امکان پذیر نیست . قبل از آن که همین را به عمو خسروی دوست داشتنی توضیح بدهد ، صدای مخملی باز هم پیچید ... خلاف قانون نکن کاپیتان ... من راضی نیستم ... یه جوری خودم رو می رسونم ... اصلا می رم ترمینال و سوار اتوبوس می شم
خلبان بین احساس علاقه شدید به عمو خسرو و قوانین سخت هواپیمایی گیر کرده بود . سعی کردم با یک پیشنهاد منطقی نجاتش بدهم . گفتم با خلبان پرواز ارومیه از طریق بی سیم تماس بگیرد تا خسرو خان را سوار کند . آن هواپیما نیم ساعتی تا تیک آف وقت داشت . همین طور هم شد . عمو خسرو مجبور شد سوار کشتی هم بشود تا از دریاچه ی ارومیه به تبریز برسد . البته آن روزها دریاچه ارومیه وجود داشت واقعا ! وقتی در تبریز بهم رسیدیم لبخندی زد و گفت این اولین سفر آبی ، خاکی و هوایی عمرم بود ... یادش بخیر ... خدایش بیامرزد
پی نوشت : کسی که سمت راست من در عکس نشسته ، برادر عزیز خسرو خان است . مردی آرام و موقر . فرهنگی و ساکن تبریز . دو نفر دیگر را هم نمی شناسید . دوستان من هستند و کارشان مهندسی ساختمان است .
.
#‌خسرو_شکیبایی#‌رشید_پور #‌رشیدپور #‌خاطره

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات

مطالب مرتبط