|
7 سال پیش
Hamed Behdad
.روایتی از یک عکس تکان دهنده همزمان با سالروز بستری شدن عباس کیارستمی نویسنده: شکوه مقیمى هر انسانی
.
روايتي از يك عكس تكان دهنده
همزمان با سالروز بستري شدن «عباس كيارستمي»
.
نويسنده: شكوه مقيمى
.
هر انساني در قلب خود قصه اي دارد و براي همه ما پيش آمده است حسرت لحظات! اينکه مدام در خودت تکرار کني: «کاش زمان کمي به عقب برگردد»، يک ماه، دوماه، سه ماه، نه! اصلاً ده سال، صدسال، هزاران سال، به قد قصه هاي هزارويک شب، برسي به آنجا که آدمي نخستين قصه را از سينه بيرون کشيد و به زبان روايت درآورد. دلت مي خواهد بيشتر فرصت داشته باشي، از نو دنيايت را بسازي، با آن چيزهايي که حالامي داني و آن روزها نمي دانستي، هرچه هم که فراتر مي روي و بيشتر قد مي کشي زمان مصرانه تر پابه پايت پيش مي آيد، خودنمايي مي کند و تو را خموده تر! حسرت ها ديگر به هيات رويا درمي آيند، آنقدر در جانت ته نشين و به همان ميزان از تو دور مي شوند که تو را از تو دور مي کنند، انگار عضوي از وجودت کنده شده و هرچه زمان کش مي آيد اين افسوس ها قطورتر و حبابي تر مي شوند. شايد عميق ترينِ اين حسرت ها درون از کف دادن عزيزان نهفته باشد. اما حسرت هايي هستند که عموميت پيدا مي کنند و «اي کاش»هاي شخصي به «اي واي»هاي عمومي و افسوسي همه گير دگرگون مي شوند. 15 اسفند ۹۴ يکي از آن روزهاست، کاش زمان به عقب بر مي گشت و عباس کيارستمي در آن زمان و مکان تصميم ديگري مي گرفت، کاش با آن ساک کوچکش که براي سفري يک هفته اي آماده کرده بود نه تنها به بيمارستان جم، که به هيچ بيمارستان ديگري نمي رفت و تعطيلات نوروزش را همچون پزشکانش، به شکلي ديگر مي گذراند و چندي بعد در تيرماه تير خلاص را به دوستدارانش نمي زد. حالاديگر کيارستمي نيست، به همين سادگي و مسببان ثبت روز 15اسفند 94 به عنوان روزي حسرت آلود، تا آنجايي که خودشان نشانمان داده اند شاد و بي ذره اي عذاب وجدان به کارشان ادامه مي دهند و حتماً در حال ريختن برنامه براي سفرهاي نوروز 96 هستند. درست است که زمان و گردش فصول در سوگ کسي بازنمي ايستد اما آنچه در اذهان عمومي از اين رخداد تلخ باقي مانده با هزاران گردش گوناگون هم محو نمي شود. مانند صحبتي که بهمن کيارستمي در مورد تهديد عده اي از پزشکان براي امتناع از ويزيت و جراحي از 14 اسفند در صورت عدم پرداخت کارانه ها نوشت: «چه کارانه پرداخت شد چه نشد، لطف کنيد و بعد از چهاردهم اسفند کسي را جراحي نکنيد.» اي کاش همانگونه که «عباس کيارستمي» خود در «باد و برگ» نوشته است پس از آن روزهاي تاريک و تلخ، در آستانه آخرين بهارش دوباره جوان برمي خاست، پس از آن صبح که به شکل جواني خانه را ترک کرده بود و شب با اندوهي هزارساله به خانه بازگشته بود
#عباس_كيارستمى
روايتي از يك عكس تكان دهنده
همزمان با سالروز بستري شدن «عباس كيارستمي»
.
نويسنده: شكوه مقيمى
.
هر انساني در قلب خود قصه اي دارد و براي همه ما پيش آمده است حسرت لحظات! اينکه مدام در خودت تکرار کني: «کاش زمان کمي به عقب برگردد»، يک ماه، دوماه، سه ماه، نه! اصلاً ده سال، صدسال، هزاران سال، به قد قصه هاي هزارويک شب، برسي به آنجا که آدمي نخستين قصه را از سينه بيرون کشيد و به زبان روايت درآورد. دلت مي خواهد بيشتر فرصت داشته باشي، از نو دنيايت را بسازي، با آن چيزهايي که حالامي داني و آن روزها نمي دانستي، هرچه هم که فراتر مي روي و بيشتر قد مي کشي زمان مصرانه تر پابه پايت پيش مي آيد، خودنمايي مي کند و تو را خموده تر! حسرت ها ديگر به هيات رويا درمي آيند، آنقدر در جانت ته نشين و به همان ميزان از تو دور مي شوند که تو را از تو دور مي کنند، انگار عضوي از وجودت کنده شده و هرچه زمان کش مي آيد اين افسوس ها قطورتر و حبابي تر مي شوند. شايد عميق ترينِ اين حسرت ها درون از کف دادن عزيزان نهفته باشد. اما حسرت هايي هستند که عموميت پيدا مي کنند و «اي کاش»هاي شخصي به «اي واي»هاي عمومي و افسوسي همه گير دگرگون مي شوند. 15 اسفند ۹۴ يکي از آن روزهاست، کاش زمان به عقب بر مي گشت و عباس کيارستمي در آن زمان و مکان تصميم ديگري مي گرفت، کاش با آن ساک کوچکش که براي سفري يک هفته اي آماده کرده بود نه تنها به بيمارستان جم، که به هيچ بيمارستان ديگري نمي رفت و تعطيلات نوروزش را همچون پزشکانش، به شکلي ديگر مي گذراند و چندي بعد در تيرماه تير خلاص را به دوستدارانش نمي زد. حالاديگر کيارستمي نيست، به همين سادگي و مسببان ثبت روز 15اسفند 94 به عنوان روزي حسرت آلود، تا آنجايي که خودشان نشانمان داده اند شاد و بي ذره اي عذاب وجدان به کارشان ادامه مي دهند و حتماً در حال ريختن برنامه براي سفرهاي نوروز 96 هستند. درست است که زمان و گردش فصول در سوگ کسي بازنمي ايستد اما آنچه در اذهان عمومي از اين رخداد تلخ باقي مانده با هزاران گردش گوناگون هم محو نمي شود. مانند صحبتي که بهمن کيارستمي در مورد تهديد عده اي از پزشکان براي امتناع از ويزيت و جراحي از 14 اسفند در صورت عدم پرداخت کارانه ها نوشت: «چه کارانه پرداخت شد چه نشد، لطف کنيد و بعد از چهاردهم اسفند کسي را جراحي نکنيد.» اي کاش همانگونه که «عباس کيارستمي» خود در «باد و برگ» نوشته است پس از آن روزهاي تاريک و تلخ، در آستانه آخرين بهارش دوباره جوان برمي خاست، پس از آن صبح که به شکل جواني خانه را ترک کرده بود و شب با اندوهي هزارساله به خانه بازگشته بود
#عباس_كيارستمى
بیشتر...
تبلیغات