دهه شصت قدیما زمستون که میشد...زیر کرسی همه جمع میشدیم خونمون گرم بود...مادربزرگم منو بغل میکرد با

دهه شصت قدیما زمستون که میشد...زیر کرسی همه جمع میشدیم خونمون گرم بود...مادربزرگم منو بغل میکرد با
#‌دهه_شصت
قديما زمستون كه ميشد ...
زير كرسي همه جمع ميشديم ?
خونمون گرم بود ...
مادربزرگم منو بغل ميكرد و با دهان بدون دندونش ميخوند :
پسر و پسر قند عسل ... همين شعرش بهم خيلي آرامش ميداد ...
يه بخاري نفتي داشتيم كه روش غذا بود هميشه ...
بابا و مامانم جوون تر بودن ?
برف ميومد اما كسي نگران چكه هاي سقفش نبود چون هرچي بود همه خونه ها مثل هم بود ...
اما امروز ?
نه برفش برفه ، نه كسي حرفش حرفه
بابا مامانا هم كه سنشون رفته بالا ولي بخاطر تغييرات زمونه براي نوه ها بازي دانلود ميكنن ?
بخاري نفتي و كرسي هم كه ديگه نيست ...
مادربزرگمم كه ??
حالا سقفمون چكه نميكنه اما اغلب گونه هام خيسه
اي دنيا ... راهو برگرد ? من دهه شصت رو دوست داشتم ??
عكس از : امير مسعود صفر لو
تهران - همين ديروز ... ?
#‌خاطره #‌خاطرات #‌قديم #‌لاكچري #‌عكس #‌برف #‌تهران #‌آهنگ #‌جديد #‌كنسرت #‌استيج

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات

مطالب مرتبط