یه چیز جالب براتون بگم آقا من چند شبه میرم آشپزخونه رفیقم مجید اکبری کمک می کنم شب اول مسوولیت های

یه چیز جالب براتون بگم آقا من چند شبه میرم آشپزخونه رفیقم مجید اکبری کمک می کنم شب اول مسوولیت های
یه چیز جالب براتون بگم
آقا من چند شبه میرم آشپزخونه رفیقم مجید اکبری کمک می کنم .
شب اول مسوولیت های بسیار مهمی بهم دادن ، سر دیگ می رفتم ، سبزی سرخ می کردم ، خورش هم می زدم ...
بعد گفتن شاهین جان میشه شما به دیگ ها دس نزنی بری پیاز خوورد کنی ؟
گفتم بله چشم با کمال میل مهم نیته ...
بعد اومدن پیازهای خوورد شده رو نگاه کردن گفتن میشه شما به پیازا دس نزنی بری ظرف بشوری ؟
گفتم بله چشم مهم ...
بعد اومدن یه نگاه به ظرفها کردن گفتن میشه شما به هیچی دست نزنی ؟
گفتم خب آخه اینجوری گناه دارم که ...
خلاصه جونم براتون بگه الان وقتی غذا آماده میشه می کشن تو ظرف یه بار مصرف بعد منو گذاشتن ته صف مسوول بستن در ظرف غذاها
و من بایک تکنیک و پیچیدگی خاصی در ظرفهارو به بهترین شکل می بندم .
باز جای شکرش باقیه سمتم از حسین مهری خیلی مهم تره ، چون به حسین همون کارم ندادن حسین فقط ظرف غذای آماده رو از نفر قبلی می گیره میده به بعدی :-D

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات


مطالب مرتبط