ما را خیال تو چه پروای شراب است گو سر خود گیر که مخانه خراب است گر خمر بهشت است بریزید که بی

ما را خیال تو چه پروای شراب است گو سر خود گیر که مخانه خراب است گر خمر بهشت است بریزید که بی
ما را ز خیال تو چه پروای شراب است؟
خُم گو سر خود گیر که خُمخانه خراب است
گر خمر بهشت است بریزید که بی دوست
هر شربت عذبم که دهی عین عذاب است
افسوس که شد دلبر و در دیده‌ی گریان
تحریر خیال خط او، نقش بر آب است
راهيِ اصفهانم تا صبح فردا از قاب شيشه اي ، عيدانه بخوانم !
و بازهم به قول جناب حافظ شيرازي:
بي دوست، هرشربت عذبم كه دهي عين عذاب است!
بي شمايانم مبادا .
ارادت
#‌حافظ_شيرازي#‌اصفهان#‌زنده_رود#‌دووووووست

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات

مطالب مرتبط