|
5 سال پیش
کتاب پَز
خوندن رمان ظرافت جوجه تیغی ، درست همزمان با روزهایی که بعد از گذشت سال ها داشتم یه بار دیگه همسایه
خوندن رمان «#ظرافت_جوجهتیغی»، درست همزمان با روزهایی که بعد از گذشت سالها داشتم یه بار دیگه همسایهداری و دوستی با همسایههامون رو تجربه میکردم، اتفاق خیلی هیجانانگیزی برام بهحساب میومد.
از اونجایی که تو دوران کودکی طعم شیرین همسایهداری، دوستی و بازی با بچههای همسایه رو در بهترین سطح چشیده بودم، همیشه نسبت به داشتن همسایههای خوب و قابل اعتمادی که بشه باهاشون دوست بود حس خوبی داشتم. اما این موضوع بعد از عوض کردن خونهای که دوران کودکیم رو توش سپری کردم و چندین بار نقل مکان به خونههای دیگه، هیچوقت دیگه برام تکرار نشد تا همین چند ماه اخیر. در همین حین، یکی از کتابهایی که مشغول خوندنش بودم رمان «ظرافت جوجهتیغی» نوشتهی «موریل باربری» بود که اتفاقا کاملا مناسب با حال و هوایی بود که توش بهسر میبردم.
این رمان در مورد یه زن پنجاه و چهارساله به نام «رنه» هست که تو یه ساختمونی که ساکنینش از لحاظ موقعیت اجتماعی آدمای سطح بالایی هستن، سرایداره. رنه عاشق هنر و ادبیات و کتاب خوندنه، اونم از نوع جدیش که کتابهای سنگین و چالشبرانگیز زیادی تا حالا خونده. اما از اونجایی که سرایداره، سالهاست خودش رو پشت ظاهر یه آدم پرحرف خستهکنندهی کندذهن طبقه کارگر پنهان کرده تا تو چشم همسایهها نامرئی بهنظر بیاد و بتونه شغلش رو حفظ کنه. از طرفی، «پالوما» هم که دختر تیزهوش و نابغهی دوازده سالهی یکی از همسایههاست، دچار یأس فلسفی شده و میخواد در روز تولد سیزده سالگیش خودش رو با آتیش زدن خونهشون بکشه! تا اینکه با ورود یه همسایهی جدید به نام «کاکورو» یه حلقهی دوستی بین این سه نفر شکل میگیره و باعث میشه اونا بدون تظاهر، خود واقعیشون رو به هم نشون بدن و زندگی همدیگه رو تحت تاثیر قرار بدن...
❓سوال: شما اگر یه سرایدار (یا حالا یه همسایه) اهل ادبیات و خورهی کتاب داشتین، چیکار میکردین؟
من که به شدت از همچین شرایطی استقبال میکردم و با اون آدم ارتباط برقرار میکردم. چون قطعا هر موقع که همو میدیدیم کلی حرف مشترک هیجانانگیز داشتیم که با هم بزنیم، جوری که مجبور نباشیم صرفا با حرفهای روزمره و تقویمی وقت بگذرونیم.
.
سپاس فراوان از :
@to_nagzashti
.
#کتاب #کتاب_پز #مطالعه #ایران #زندگی #شعر #کتابخانه #معرفی_کتاب #دوست #کتاب_خوب #رمان #دختر #کتابدونی #کتابگردی #کتاب_خوانی #کتاب_خواندن #کتاب_بخوانیم #مدرسه #دانشگاه #موفقیت #فروشگاه_کتاب #فوتبال #بازیگر #ادبیات #نویسنده #عشق #تهران #جوجه_تیغی #عکس
از اونجایی که تو دوران کودکی طعم شیرین همسایهداری، دوستی و بازی با بچههای همسایه رو در بهترین سطح چشیده بودم، همیشه نسبت به داشتن همسایههای خوب و قابل اعتمادی که بشه باهاشون دوست بود حس خوبی داشتم. اما این موضوع بعد از عوض کردن خونهای که دوران کودکیم رو توش سپری کردم و چندین بار نقل مکان به خونههای دیگه، هیچوقت دیگه برام تکرار نشد تا همین چند ماه اخیر. در همین حین، یکی از کتابهایی که مشغول خوندنش بودم رمان «ظرافت جوجهتیغی» نوشتهی «موریل باربری» بود که اتفاقا کاملا مناسب با حال و هوایی بود که توش بهسر میبردم.
این رمان در مورد یه زن پنجاه و چهارساله به نام «رنه» هست که تو یه ساختمونی که ساکنینش از لحاظ موقعیت اجتماعی آدمای سطح بالایی هستن، سرایداره. رنه عاشق هنر و ادبیات و کتاب خوندنه، اونم از نوع جدیش که کتابهای سنگین و چالشبرانگیز زیادی تا حالا خونده. اما از اونجایی که سرایداره، سالهاست خودش رو پشت ظاهر یه آدم پرحرف خستهکنندهی کندذهن طبقه کارگر پنهان کرده تا تو چشم همسایهها نامرئی بهنظر بیاد و بتونه شغلش رو حفظ کنه. از طرفی، «پالوما» هم که دختر تیزهوش و نابغهی دوازده سالهی یکی از همسایههاست، دچار یأس فلسفی شده و میخواد در روز تولد سیزده سالگیش خودش رو با آتیش زدن خونهشون بکشه! تا اینکه با ورود یه همسایهی جدید به نام «کاکورو» یه حلقهی دوستی بین این سه نفر شکل میگیره و باعث میشه اونا بدون تظاهر، خود واقعیشون رو به هم نشون بدن و زندگی همدیگه رو تحت تاثیر قرار بدن...
❓سوال: شما اگر یه سرایدار (یا حالا یه همسایه) اهل ادبیات و خورهی کتاب داشتین، چیکار میکردین؟
من که به شدت از همچین شرایطی استقبال میکردم و با اون آدم ارتباط برقرار میکردم. چون قطعا هر موقع که همو میدیدیم کلی حرف مشترک هیجانانگیز داشتیم که با هم بزنیم، جوری که مجبور نباشیم صرفا با حرفهای روزمره و تقویمی وقت بگذرونیم.
.
سپاس فراوان از :
@to_nagzashti
.
#کتاب #کتاب_پز #مطالعه #ایران #زندگی #شعر #کتابخانه #معرفی_کتاب #دوست #کتاب_خوب #رمان #دختر #کتابدونی #کتابگردی #کتاب_خوانی #کتاب_خواندن #کتاب_بخوانیم #مدرسه #دانشگاه #موفقیت #فروشگاه_کتاب #فوتبال #بازیگر #ادبیات #نویسنده #عشق #تهران #جوجه_تیغی #عکس
بیشتر...
تبلیغات