|
3 سال پیش
mardane-asemani

شب عملیات مثل همیشه وضو گرفت همه بر بچه هاى گردان ها را از زیر قرآن عبور داد دائم می گفت:

شب عملیات مثل همیشه وضو گرفت همه بر بچه هاى گردان ها را از زیر قرآن عبور داد دائم می گفت:
شب عمليات مثل هميشه وضو گرفت و همه ‏ى بر و بچه‏ هاى گردان‏ها را از زير قرآن عبور داد. دائم می‏گفت: «خدا را از ياد نبريد؛ نام امام زمان (عج) را زمزمه كنيد كه كار ما براى خدا باشد…».
آقا «مهدى» يك نفس از پشت بى‏سيم فرياد زد: «لا حول و لا قوة الا بالله… الله اكبر!»، عمليات شروع شد. دشمن از خواب خوش شبانگاهى پريد و بی اراده و گيج، شروع به ريختن آتش بر سر رزمندگان كرد. قايق‏ها روى جزيره‏ ى مجنون به حركت درآمدند و پرواز گلوله ‏هاى رسام و منورها همه‏ ى آسمان سياه جزيره را زير بال خود گرفت. آقا مهدى آرام نداشت. دائم در تكاپو بود و لشكر بزرگش را فرماندهى می‏كرد. بچه‏ ها يكى يكى جلو چشمهايش روى زمين می‏افتادند و گل زندگى‏شان براى حياتى دوباره میشكفت.
آقا مهدى با دلى پر از شور و عشق، در قسمتى ديگر، آر.پى.جى به دست گرفت و رو به پاسگاهى حركت كرد. گلوله‏ هاى آر.پى.جى از پى هم بيرون پريدند و به دل سياه پاسگاه و دشمن نشستند. آتش دشمن امان نداد. فرمانده روى زمين افتاد اما تسليم نشد و ايستاد. پيكرش پر از زخم شده بود، پر از گل آتش و سرب. پرنده‏ از قفس سينه‏اش بيرون جست. آقا مهدى خنديد و چشم‏هايش را بست اما پرنده‏ ى سفيد، بال باز كرد و با چشم‏هايى باز و به رنگ دريا، پر زد به سوى بی ‏انتهاى تو در توى آسمان‏ها…
قايقى پيكرش را بر بال خود حمل كرد تا به پشت جبهه برساند. آبها موج در موج و پرهيجان بودند. قايق بالا و پايين میرفت، گويى میناليد و آواز غم میخواند! برادرش حميد ماهها قبل در ميان آبها مانده و ديگر برنگشته بود. حالا او میخواست برگردد اما گويى بناى بازگشت نداشت. گلوله‏اى سهمگين قايق را هدف قرار داد. قايق تكه‏تكه شد و پيكر آقا مهدى به همراه دوستانش به عمق آبها رفت؛ به عمق دل هورالعظيم…

مشاهده مطلب در سایت مردان آسمانی:
https://qaaz.ir/ma12

#‌شهید #‌شهدا #‌شهید_باکری #‌شهید_مهدی_باکری #‌عملیات_بدر #‌مردان_آسمانی #‌شهادت #‌دفاع_مقدس

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات


مطالب مرتبط