.با همه نداری شان انگار همه دارایی هم هستن آغوش گرم لبخند گرم نگاه گرم، حواسمان را از شلوار وصله

اندر احوالات گشت گذار در بازار جویبار بودم که پیرمردی همراه دختر خود مشغول زدن ساز بود..پیرمردی مه

مادربزرگی که در ساحل متوجه دوربین من شد هر چی خواستم ازش یواشکی عکاسی کنم نشد...خیلی مهربون بود بر

.عکاسی فضای باز عکاسی شهری عکاسی هنری عکاسی مستند شهری عکاسی آزاد عکاسی حرفه ای مستنداجتماعی عکاسی