|
7 سال پیش
Annahita Nemati

صبحتان به مهر دیده نادیده ، ابرهای امید شادمانی ، برای شما آمدند دوباره ابرها آمدند چتر ،

صبحتان به مهر دیده نادیده ، ابرهای امید شادمانی ، برای شما آمدند دوباره ابرها آمدند چتر ،
صبحتان به مهر دوستان دیده نادیده ، ابرهای امید و شادمانی ، برای شما!

آمدند
دوباره ابرها آمدند
و چتر ، در سیاهی چند ماه فراموشی
دوباره به من فکر می کند
به جاده هایی که هنوز به دنیا چسبیده اند
به غربتی که میان کلمات و سفر
چه قدر سنگین
مرا به راه می برد
تو رابه خانه می آورد
در این سفر که ماه سفید است
و آسمان که همان آبی بود
وقتی از نیمه ی مرطوب ماه بر می گردم
وقتی از ماه شبانه ی خیس
که به چشم کودکان چسبیده می آیم
چه قدر کنار پنجره برایت
می آورم
چه قدر راه نرفته برای سفر.

در این سفر
میان سنگینی کلمات
به پروانه ها فکر می کردم
که دور کودکی های از مدرسه تا جاده های جهان چرخیدند
در این سفر
چه قدر رها می شوم،
نه اینکه من از غربت کلمات
که تمام دنیا از من رها می شود.
حالا که خوب
از
نیمه ی مرطوب ماه
به دنیا نگاه می کنم
این همه شهر که هر روز ، ناخواناتر می شوند
این همه آدم که عصرها ، بی نام به خانه بر میگردند
چه قدر بی پروانه و کودکی
چه قدر بی زمزمه و چتر
به راهِ همینطور ، نمی دانی تا کجا افتاده اند
به شهرهای همینطور ، نمی دانی تا چه وقت
بزرگ ،می روند
و این دنیا ، همیشه به دست های ما چسبیده است
نگاه کن
دوباره ابرها آمدند

هیوا مسیح
من پسر تمام مادران زمینم.چاپ پنجم نشر دوستان
#‌annanematipic #‌lifetime #‌love #‌peace #‌peacful #‌photooftheday #‌nature

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات


مطالب مرتبط